جوجه اردک زشت

فکر میکنم باید "تو" باشم!
نیستم!
ولی یه روزی میاد که خیلی
به "تو" نزدیک میشم :)
خیلی نزدیک
من امیدوارم...

♥ I love you my lord ♥

---

HoMe
EmaiL
ProFiLe
MozHgaN

جوجه اردک زشت...

آقا جان همه دارن میان...

اما من موندم :(

-♥->

جوجه اردک زشت...

دلم برای محیا و بیرون رفتنامون تنگ شده

دلم برای روزهای بهتر بودن تنگ شده...

دلتنگم

اما خسته نیستم

{پایان باز...}

جوجه اردک زشت...

خدایا

ببخشید که زیاد اصرار میکردم....

ببخشید که هیچوقت قد چیزایی نبودم که خواستم

ببخشید که یه وقتایی چیزایی رو خواستم که به صلاحم نبوده و

یه وقتایی هم نمیدونستم پس چیزهایی رو برای خودم خواستم که

به صلاح دیگران نبوده!

قول نمیدم هاااا (چون هنوزم خیلی ضعیفم)

ولی

سعی میکنم که

اصرار نکنم به اتفاقی که تو دوست نداری...

-♥->

جوجه اردک زشت...

شُکر....♥

این روزا ایده های زیادی به ذهنم میرسه!

منتظرِ روزی می مونم که

خدا اجازه بده

اجراشون کنم...♥

جوجه اردک زشت...

به به قبول باشه...!

همه تون که الان دارید نوربالا می زنید!

روز قدس هم که هست و...

اصلا همه تون دارید بوی شهادت میدین!

الفاتحه

مع الصلوات ^_^

 

پ.ن: اوخیششش

خیالم راحت شد *_^

جوجه اردک زشت...

باید با همه ی دوستام قطع رابطه کنم

انگار برا دوستام ضرر دارم...

با سرطان

باید مثل یه پزشک برخورد کرد!

اگه توده ی سرطانی به من که

مهم هم نیستم چسبیده،

پس منم باید برای سلامتی بقیه اعضا،

ازشون دوری کنم....

:(

جوجه اردک زشت...

اینجانب جوجه اردک زشت

به دوستان عزیزم

(که البته پشه اینجا پر نمیزنه...)

اعلام میدارم که

گربه هامو بردم دامپزشکی

نفری سه تا آمپول نوش جان کردند،

حالشون هم خوبه ^_^

سلام هم میرسونن

جوجه اردک زشت...

دیشب قسمت شد که کتاب "یادت باشد" روبا سارا بخونیم...چقدر جالب بود این...!از جذاب بودن کتاب چیزی نمیگمفقط اینقدر که مدام، بین دو نماز منو کنار سارا و کتاب میکشوندتا جای مستحباتِ بعد از نماز مغرب (که م جوجه اردک زشت...ادامه مطلب

همش نگران بودم پر از استرس و سردرگمی! از خودم میترسیدم و........ وارد دانشگاه شدم گفتن باید برم طبقه ی بالا ______________________ در آسانسور رو باز کردم و از پسری که اونجا بود پرسیدم: انتشارات اینجاس جوجه اردک زشت...ادامه مطلب